شعر در مورد بندر انزلی
شعر در مورد بندر انزلی ,شعر درباره بندر انزلی,شعر برای بندر انزلی,شعر در باره بندر انزلی,شعر با بندر انزلی,شعر درمورد بندر انزلی,شعر با کلمه بندر انزلی,شعر با کلمه ی بندر انزلی,شعری در مورد بندر انزلی,شعری درباره بندر انزلی,شعری برای بندر انزلی,شعر درباره ی بندر انزلی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بندر انزلی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
جریان دارد رود
جریان دارد خون
سرخی و آبی
شعر در مورد بندر انزلی
در تلاقی یک بامداد
آرامشی عمیق را
به دریا ریخته اند
شعر درباره بندر انزلی
«انزلی»
زیبایی اش را
باز می تاباند
در شرجی آئینه ای که
نگاه توست.
شعر برای بندر انزلی
قایق ها
آدم ها
و اسکله لمیده به پهلو…
شعر در باره بندر انزلی
پای برهنه
از کوچه کولی ور
دو پا داشت
دو پا هم
قرض می کرد
تا افتخار را
پیش چشم مردم
قل دهد …
شعر با بندر انزلی
قهرمانان نمی میرند
پهلوانان نمی میرند
چه شده ؟ چه شده است ؟
درخت آزادی که به جهت تناوری و سترگی دست هم نمی تواند آن را بگیرد
شعر درمورد بندر انزلی
آسمان
به زمین زده است
تا که دنیا، دنیاست
داغ ((سیروس))
همراه گیلک زبانان همراه خواهد بود
شعر با کلمه بندر انزلی
و اما همه انزلیچی ها دلگیر از دریایی که حریف آتش نشد
دلگیر از آسمانی که باران را فراموش کرد همان بارانی که نشانه سرسبزی بود
دلگیر از شهری که دچار هفته ای سیاه شد
شعر با کلمه ی بندر انزلی
انزلی شهر من است
چه بخواهم
چه نخواهی
همه دم هست صدایی؛
شعری در مورد بندر انزلی
انزلی شهر من است
باز یکسال گذشت
با همه خوب و بدش